دیگه پایان نامم ......این غول بی ریخت که با وجود مسئولای دانشگام بی ریخترم میشه داره نفسای آخرشو می زنهآخرای خونشه........ چند تا ضربه دیگه می خوادا
وای یعنی میشه از این دانشگاه نجات پیدا کنم ؟؟؟؟؟
قراره انشالله دفام بیفته هفته دیگه ..... 14 آبان......... حالا بشه یا نشه دست خداس......
یه حس غریبی بهم میگه قراره یه هفته دیگه پودر شم باد بیاد منو ببره
حالا این حسه درسته یا نه نمدونم ...
فعلا با اینکه یه هفته به دفامه...... هنوزم استادم در جواب تلفن دادناش داره عشوه میاد
این دختر می شد چی میشد
دوستام میگن کمی استرسی شو اما من استرس ناخوداگاه و درونی دارم اینا نمی فهمن
.
.
.
7 آّبان: امروز از صبح رفتم دانشگاه ... ظهر دفاع یکی از بچه ها بود آخه.....رئیس دانشگام جلسه داشتن برا ما که بهمون کی وقت دفاع بدن
دلم عین سیر و سرکه...... ( مگه سیر و سرکه چه جورین که هرکی می خواد بگه نگرانه اونارو مثال می زنه؟)
بالاخره تاریخم شد 3 شنبه 14 آبان ساعت 5.30..........
دیگه باید برم سراغ امضا گرفتن و مقاله.... الانم شبه حوصلم سر رفته و دلم گرفته و نگران از آینده و بزرگ شدن.............. فیلم فرندز هم قسمت آخرشو دیدم تموم شد کلی گریه کردم
کلاحالم بده
10آبان: امروز پاورمو درست کردم........ قرار بود تا ظهر استادم برام اشکالای پایان نامرو دراره....... اما نیاورد و من همچنان استرسیم
فردا باید تزو ببرم برا داورا....... خدایا رحم کن
هنوزم حالم بده
پ.ن: چقد دوست داشتم الان بعضی ها کنارم بودن ولی نیستن
چقد دوس داشتم غصه ی این روزا رو باهاشون درمیون می زاشتم اما نمیشه
چقد دوس داشتم شادیه تموم شدن درسمو باهاشون شریک کی شدم اما نمیشه
جای بعضیا خالیه......... اما همه لحظه تو فکرشونم.
-------------------
----------
-------
----
--
-
دفاع کردمممممم.
تموم شد بالاخره....هوراااااااااااا